خونبس و عشقهای خیابانی
((دل آرام)) در این داستان دختری است که با پسری از خانواده معروف محل ازدواج میکند، اما در روز عروسی مطابق سنت قبیلهای، پدر دل آرام چند تیر از تفنگ خود شلیک میکند و در اثر ازدحام جمعیت، تیری به جانب داماد شلیک میشود و او را در دم به قتل میرساند .پدر داماد که اینک برافروخته و عزادار است، از پدر عروس میخواهد که آماده مرگ شود و جواب خون را با خون پاسخ گوید، سرانجام پس از چند روز کشمکش و نزاع، بزرگان محل تصمیم میگیرند که ((دل آرام)) کنیز خانواده داماد شود تا بدین ترتیب صلح و آشتی با رسم ((خون بس)) صورت پذیرد .دل آرام نیز ناگزیر به خانواده داماد میرود و در آن جا با وقایعی روبهرو میشود که ماجرای اصلی داستان بر آن استوار است .