مادر
«مهلقا» در یک خانوادة قدیمی کرمانشاهی به دنیا آمد. او در ازدواج اولش به دلیل کشته شدن نامزدش در روز عروسی ناکام میشود. پس از آن افسری دلباختة او میگردد و آن دو پس از چندی با یکدیگر ازدواج میکنند و صاحب چند فرزند میشوند. بعد از مدتی شوهر مهلقا در جوانی بر اثر بیماری از دنیا میرود و مهلقا که اینک مادر چهار فرزند است، متحمل سختیهای بسیاری میگردد، از جمله گرفتاریهای مالی، تهمتهای ناروا، مشکلات فرزندان، مهاجرت پسرش، و بیخانمانی خودش. ماجرای این داستان مربوط به دوران مختلف زندگی مهلقا، یعنی کودکی، نوجوانی، جوانی و سالمندی اوست و فداکاریهای یک زن را در جایگاه مادر نشان میدهد.