لنگه کفش: مجموعهی داستانهای کوتاه، همراه با سه داستان دیگر: مشق حساب، انیس و مونس، سالکی
دخترک کوچکی به علت فقر و ناداری مجبور است در خانهی همسایه از صبح تا عصر در ازای دریافت غذا کار کند. خواهر و برادرهایش هر صبح به مدرسه میروند. این کودک که هنوز به سن تحصیل نرسیده در این اشتیاق و در عین حال نگرانی میسوزد که سال آینده راهی مدرسه خواهد شد. مادر به او قول داده که با وجود فقر مالی حتما نام وی را در مدرسه خواهد نوشت. با شروع سال تحصیلی دخترک، تنها جمعهها به خانهی همسایه میرود. پس از مدتی نوزاد کوچکی به جمع خانوادهی آنها اضافه میشود. زنهای مسن و خرافاتی فامیل از مادر میخواهند تا وسیلهی برنده و تیزی را زیر رختخواب خویش قرار دهد تا مورد حملهی "آل" قرار نگیرد. مادر بیزار از این همه خرافات صبح فردا به همه اعلام میکند که شب گذشته آل را کشته و از پا درآورده است و بعد از این سه نسل خانواده از گزند این موجود درامانند. پس از این واقعه در خفا برای دخترکش شرح میدهد که تب و لرز و در نهایت مرگ زن زائو به علت رعایت نکردن بهداشت است اما چون اطرافیان متوجه این موضوع نیستند او از این شیوه استفاده کرده است. دخترک بزرگ میشود، ازدواج میکند و زمانی که خود بچهدار میشود در پاسخ به زن صاحبخانه که از او میپرسد وسیلهی برندهای همراه دارد؟ داستان مادر خویش را بازگو کرده و میگوید که او از مصونیت برخوردار است. این کتاب دربردارندهی 4 داستان کوتاه با نام لنگهکفش، مشق حساب، انیس و مونس، و سالکی است. متنی که از نظر گذشت چکیدهی داستان "لنگهکفش" بود.