سبد سفارش شما خالی است!

رمان حاضر، با موضوع اجتماعی و عاشقانه است. «گلنار بانو» دختر زیبای سهراب‌خان بختیاری، کدخدای دهکده است. بین سهراب‌خان و پسرعمویش خسروخان، کدخدای دهکدة مجاور، خصومت دیرینه است امّا آن‌ها با وصلت دادن جوان‌های دو دهکده از خون و خونریزی جلوگیری می‌کنند. روزی گلناربانو به دلیل نبودن کسی در خانه، به چشمه می‌رود و با سربازی به نام «امیر خاقانی»، عربی از خوزستان، با اصل و نسب و مهربان آشنا شده و عشقی عمیق بین آن دو به وجود می‌آید. گلنار بانو و امیر با همدستی دایه و حکیم‌باشی با هم ازدواج کرده و این ازدواج مقدمة خصومت و دشمنی عده‌ای شده و سال‌ها زندگی آن‌ها را با غربت، زندانی شدن، عزلت و... و با تلخی مواجه می‌کند.