شکار کبک
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
داستان حاضر، مربوط به زندگی مردی معتاد به نام «قدرت» است که در کویری همراه سگش «گِرگو» زندگی میکند. برف سنگینی در کویر باریده است و «قدرت» در موتورخانه، دور از اهالی کویر کار و زندگی میکند. او در کودکی بسیار سختی را گذرانده و پدر را مسبب مرگ مادر و حیوانی که دوستش دارد میداند. اینک او در عالم خیال و واقعیت به زن بیپناه و یاوهگویی برمیخورد و او را به موتورخانه میبرد و میکشد و جسد او را همراه سگش «گرگو» به جایی دورتر از موتورخانه برده و در میان برف رها میکند. رد خون و ردپای حیواناتی که هم سو با خون هستند، او را وحشت زده کرده و زندگی او را به طرز عجیبی تحت تأثیر قرار میدهد.