اشک جمعه
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده این داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها نگاشته تا خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه سازد. در داستان میخوانیم: «ننه شروع کرد به فرستادن صلوات. اخمهایش درهمرفته بود و بدجوری به زن نگاه میکرد. زن دستی به صورت سیاهش کشید. بوی تند عطر و عرقش در خانه پیچیده بود. مامان به ساعت دیواری بزرگ روی دیوار اتاق نگاه کرد و دستهایش را به هم مالید».