پسرک کوزهگر
داستانهای فارسی / داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای آموزنده
کوزهگری کوزههای زیادی درست کرده بود و میخواست آنها را برای خشک شدن در آفتاب بگذارد که متوجه شد هوا ابری است و احتمال دارد باران ببارد. وی کوزهها را سریع برداشت و داخل مغازه گذاشت. چندین بار این اتفاق در یک روز رخ داد و پسر کوزهگر که به پدرش کمک میکرد، خسته از این ماجرا تصمیم گرفت تا به شهر برود و شغلی آسان و مناسب پیدا کند و...