اسیر بیقفس
داستانهای فارسی - قرن 14
این رمان داستان زندگی دختری به نام «بیتا» است. بیتا، دختر جوان و زیبایی است که پسری به نام «مهران» از او خواستگاری کرده است. بیتا به مهران علاقهمند است اما دو شرط برای ازدواج با او دارد. مهران با اکراه شرطهای او را میپذیرد اما آنها برای آشنایی بیشتر با یکدیگر تصمیم میگیرند تا بیتا در شرکت مهران مشغول به کار شود. در آن شرکت بیتا با دختری به نام «سوزان» آشنا میشود. ارتباط سوزان و مهران، احوالات بیتا را به هم میریزد. این موضوع اتفاقاتی را رقم میزند که سرنوشت بیتا را تغییر میدهد.