روزهایی که گذشت
مرد جوانی که هرگز مهر مادری را تجربه نکرده و عواطفش همیشه سرکوب شده است، توانایی ابراز علاقه به همسرش را ندارد. اما زن با مهربانی بسیار بدخلقیهای وی را تاب میآورد و شور و نشاط به زندگی مشترکشان میبخشد. مدتی بعد مرد متوجه ابتلا به هپاتیت میشود و همین او را کجخلقتر و ناآرامتر کرده تا این که زن به راز وی پی میبرد و درمییابد که خود نیز مبتلا شده است. اما مشکل بزرگتر آنان بچهای در راه است و تا چند ماه دیگر به دنیا خواهد آمد. این مشکل آن دو را به هم نزدیک کرده و تصمیم میگیرد تا متولد شدن کودک صبر کنند و تمام جوانب احتیاط را برای جلوگیری از ابتلای وی به کار بگیرند. سرانجام تولد نوزاد سالم عشق را بار دیگر با حضوری پررنگتر در این خانواده نشان میدهد.