بلوغ
داستانهای فارسی - قرن 14
«بنفشه»، دختری 12 ساله است که پس از بستری شدن مادرش در بیمارستان روانی، مجبور به ادامه زندگی همراه با پدر خوشگذرانش میشود. پدرش یک دوست صمیمی به نام «سیاوش» دارد که در یک بوتیک مشترک همکار هستند. بنفشه، کمکم به سیاوش علاقهمند شده و تلاش میکند تا به او نزدیک شود، سیاوش هم مانند پدر بنفشه خوشگذران است اما کمکم حس پدرانه و مسئولیت و تعهد نسبت به بنفشه پیدا میکند و در صدد است بیتوجهی پدرش را جبران کند و ...