میعاد در آفتاب
در این داستان، نویسنده زندگی مردی به نام((کیوان مردانی)) را به تصویر کشیده است .کیوان که زاده روستایی در خراسان است در کودکی به خاطر فقر و تنگدستی ناگزیر تحصیل را رها میکند و برای تامین مخارج خانواده به یاری پدر میشتابد .اینک او جوانی 29ساله است که پدر و مادرش را از دست داده و از همین روی با پساندازی ناچیز و در جست و جوی شغلی مناسب روانه تهران شده است .روزی در پی درج آگهی((استخدام خدمتکار تمام وقت)) در یکی از روزنامهها با آقای((محجوب)) تماس میگیرد .((محجوب)) مردی است خوش قلب که با مشاهده فضایل((کیوان)) او را به استخدام خود در میآورد .پس از چندی .....