حکایت گنجشک و قناری
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «دیوانه از قفس پرید»، «حقیقت یک راز است»، «مرگ تردید و اعجاز یقین»، «مدارای تواضع با کبر»، «غوغای درون و بیداری» و «آشنایی تصادفی» عنوانهای برخی از داستانهای آمده در این کتاب هستند. در داستان «آشنایی تصادفی» میخوانیم: «هوا بهشدت گرفته و غمگین بود. توده وسیعی از ابرهای سیاه و متراکم پهنه آسمان را پوشانده بودند و دانههای ریز باران بهتندی فرومیریختند. صرفنظر از صدای خوفناک تندرها که گاهگاه پیکره هستی را به لرزه میانداختند، نظاره سریع برق در فضا، هر ذهن خیالپرور را به آنجا میراند که گمان کند یک موجود افسانهای با دوربین فلاش دار خود از وقایع زمینی عکسبرداری میکند».