جزیره تنهایی
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب مصوّر حاضر، برای نوجوانان تهیه شده است. در خلاصة داستان چنین آمده است: «مازیار» که معلّمی جوان است و یک دختر هفت ساله به نام «روجا» دارد، همسرش را بر اثر بیماری از دست میدهد. این اتّفاق وضع روحی وی را آشفته و او را نسبت به هر بیعدالتی و عمل خلاف انسانی بیطاقت میکند. او به انتقاد و افشاگری میپردازد تا اینکه مدیر و مسئولان او را عنصری نامطلوب و خطرناک معرفی میکنند و «مازیار» مجبور میشود برای فرار از تعقیب مأموران دولت، همراه دخترش به سوی دریای خروشان جنوب حرکت کند. آنها سالها به این سفر ادامه میدهند تا اینکه «روجا» دوازده ساله و دختری نیرومند میشود. در یک اتّفاق شخصی بستهای را که یک انگلیسی دزدیده است به «مازیار» میدهد و «مازیار» به اشتباه دزد قلمداد میشود. فردای آن روز جهت کار اجباری برای استعمارگران وابسته به انگلیس با کشتی «آتلانتیک» به سوی هند شرقی فرستاه میشود. «روجا» با پوشیدن لباسهای پدر به عنوان کارگر خود را به ناخدا معرفی میکند و همراه پدر در کشتی به سوی سرنوشت نامعلومی گام برمیدارد.