مجموعهای دلنشین از قصههای پدربزرگ "قصههای هزار و یک شب"
هزار و یکشب - اقتباسها / داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب مصوّر حاضر، از مجموعة «قصّههای پدربزرگ» و شامل بیست و دو داستان از قصّههای هزار و یک شب است و برای کودکان و نوجوانان تهیه شده است. برخی از عناوین داستانها عبارتند از: «زن پرهیزکار»؛ «مکر زنان»؛ «شاهزاده و دختر زشترو»؛ «لب بریده»؛ «بیگوش»؛ «مکافات عمل»؛ «تدبیر زن»؛ «عجوز پرهیزکار»؛ «عاشق معصوم»: «مرد جوانمرد» و «شیخ نابینا». در داستان «شاهزاده و دختر زشترو» آمده است: پادشاهی پسری داشت که او را از همه فرزندانش بیشتر دوست میداشت. هنگام سفر، شاهزاده در کوهستانی گم شد و سر از شهری متروکه در آورد. در آنجا دختری زیباروی دید که دعا میکرد دختر شاه مملکت «شهبا» است و جادوگری او را طلسم کرده و او در این شهر فرود آمده است. پسر شاه قول داد اگر طایفهاش را پیدا کند، دختر را نیز به خانوادهاش خواهد رساند. دخترک در مسیر سفر پشت دیواری رفت و با مهرهای بسیار زشت از پشت دیوار بیرون آمد. شاهزاده بدون توقع از مال و منال پدر و موقعیت وی، از خداوند کمک خواست و از این بلا نجات پیدا کند.