حسینیه
داستانهای کودکان و نوجوانان
مطالب این کتاب از زبان دختری بازگو میشود که احساس میکند بزرگ شده است .او مدتهاست که کارهای شخصیاش را خودش انجام میدهد .اما از زمانی که مثل مادرش چادر مشکی به سر میکند، دیگران هم بزرگ شدن او را تصدیق میکنند .تنها مشکل او ترس از سر و صدا و تاریکی حسینیه است، تا این که یک شب که به توصیه مادرش به آقای بالای منبر گوش میدهد و از سرگذشت دردناک حضرت رقیه یا سکینه مطلع میشود و به حوادث عاشورا پی میبرد .بدین ترتیب ترسش از حسینیه فرو میریزد و از آن روز به بعد دوست دارد در حسینیه به مردم چای بدهد، حسینیه را جارو کند و حلوا تقسیم کند . این داستان مصور و رنگی برای گروه سنی "ب "منتشر شده است .