ضامن آهو
امام هشتم، حضرت رضا (ع)، هنگامی که به دعوت «مامون» ـ خلیفة عباسی ـ به خراسان میرفت، بر سر راهش از دشت سرسبزی عبور کرد که در آن آهوهای بسیاری بود. امام در میان دشت آهوی اسیری را دید که صیادی او را گرفته بود. امام که از ظاهر آهو فهمید، او صاحب بچه است از صیاد خواست تا او را آزاد کند، اما صیاد نپذیرفت. امام به صیاد گفت که ضامن آهو میشود تا آهو برود و به بچههایش شیر بدهد و برگردد و اگر برنگشت قیمت او را میپردازد. صیاد پذیرفت، آهو رفت و پس از مدتی با بچههایش بازگشت. صیاد که این صحنه را دید از کارش بسیار شرمنده شد و آهو و بچههایش را آزاد کرد. مخاطبان این داستان گروه سنی «ب» و «ج» هستند.