عروس بید
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
«شیرعلی» و «تهمینه» در قزوین منتظر تولد نوزادی هستند. نتایج سونوگرافی پسری صحیح و سالم را به آنها نوید میدهد. تهمینه اصرار دارد که به زادگاه خود میلک بروند، اما در میلک کسی از اقوام او نمانده بود. آنجا امامزادهای هست و درختی به نام پیربیبی که گویی حاجت تمام نازاها را میدهد. تهمینه در غروب یک روز، با ماشین «میرزاعلی» بدون اطلاع شوهرش، راهی میلک میشود. او در سکوت و تاریکی، به تنهایی خود را به درخت پیربیبی میرساند و در آنجا فرزند خود را به دنیا میآورد. این کتاب مشتمل بر داستانهای کوتاهی با عناوین پناه بر خدا، آقای غار، هراسانه، رتیل، جانقربان، عروس بید و ... است.