خرسی، بگیر بخواب!: قصهای دربارهی خوابیدن
خواب / خرسها - داستان / داستانهای تخیلی
موقع خوابیدن خرسی بود. باباخرسی گفت: «خرسی وقت خواب است، بگیر بخواب». اما خرسی گفت: «نه». او مسواک هم نزد. اما باباخرسی با حوصلة زیاد او را بغل کرد و به رختخوابش برد. خرسی بازهم نمیخوابید. باباخرسی هم آنقدر با او بازی کرد و حرف زد تا خرسی یک خمیازة عمیق کشید و به خواب رفت. کتابچة حاضر از مجموعة «خرسی و باباش»، مشتمل بر یک قصة کوتاه دربارة خوابیدن برای کودکان گروه سنی «الف» است.