بی سروسامان دوست: خاطرات بسیجی شهید حاجحسن مصطفوی در پرتو ثقلین
شهیدان - ایران - کرمان (استان) - خاطرات / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - شهیدان - خاطرات / مصطفوی، حسن، 1325 - 1363 - خاطرات
نویسنده در کتاب حاضر به بیان خاطرات خانواده و دوستان از شهید حاج حسن مصطفوی پرداخته است. مبارزه علیه طاغوت، زندانی شدن، شرکت در جهاد سازندگی، رفتن به جبهه کردستان، پایگاه مقاومت بسیج، ستاد رسیدگی به امور جنگزدگان، جبهه، مجروحیت و شهادت از مسائلی است که در خاطرات وی بیان میشود. در بخشی از کتاب میخوانیم: «فاطمهام که 5/4 سال بیشتر نداشت، مثل جوجه میلرزید و شدیداً گریه میکرد. ساواکی گفت: دخترم بیا؛ آدامس میخوری؟ غصّه نخور، ناراحت نباش. فاطمه آدامس را قبول نکرد و گفت: نمیخواهم. ساواکی گفت: آره، بابا و مامانت یادت دادهاند از دست ما نخوری؛ حرام است.»